1دلنوشت
خانـ ه ♥ لینـ ک ♥ ایمیـ لـ ♥ پروفایـ لـ ♥ طـراح
گـــــاهی نـــــه گریـــــه آرامت می کنــــد
نظرات شما عزیزان:
و نـــــــــــه خنــــــــده
نــــــــه فریـــــــــاد آرامــت می کنــــــــد
و نـــــــه سکــــــــوت
آنجـــــاست کـــــه بـــا چشمانی خیس
رو بـــه آسمـــــان می کنی و می گویی
خدایــــــا
تنهـــــا تــــو را دارم
تنهـــــــایم مگـــــــذار....
برای داشتنش با قسمتت میجنگم
پس بیهوده خط و نشان جهنمت را نکش
که جهنم تر از نبودنش سراغ ندارم.
هوا سرد نیست...
سرمای کلامت، دیوانه ام میکند
بی رحم !
شوق نگاهم را ندیدی؟
تمام من به شوق دیدنت، پر میکشید
ولی …
همان نگاه بی تفاوتتــــــــ
برای زمین گیر شدنم کافی بـــــــــــــود
محکم بغلت کنه…
بذاره اشک بریزی راحت شی….
بعد آروم تو گوشت بگه: ” دیوونه من که باهاتم “
مـآجـرا ایـن نـیس ک ِ چـقـد مـحکـم مـیتـونی ضـربـه بـزنی ،
مـآجـرا اینـه ک ِ چقـد مـحکـم میتـونی ضـربـه بخـوری
و بــآزم بـه راهـت ادامـه بـدی ..
درسته
حتی اگر ساکت و مشغول کارهای خودت باشی!
همین که شاهد حضورت باشم کافیست…!
.
” عشق واقعی ” را میگویم . . .
خیانت هست،دروغ هست، بازی با دل هم هست ،
درست . . . !
ولی یه جایی گوشه ی پاک دلِ بعضیا ،
به دور از گناه ها و بدی ها . . .
هنوز هم هســت عشـــــــــــــــــــــــق واقعی
آنقدر مجذوب گرمای وجودت می شوم
که جز آرامش آغوشت
تمام آرزوهای خواستنی دیگر را از یاد می برم…
که از سهم دودستت بی نصیبم
به دل گفتم که روزی خواهی امد
ولی دل میداند اورا می فریبم . .
من بودم، تو و یک عالمه حرف...
و ترازویی که سهم تو را از شعرهایم نشان میداد...
کاش بودی و می فهمیدی وقت دلتنگی یک آه چقدر وزن دارد...
گاه نمیدانم چه پیامی را بهانه کنم تا از حال آنکه روحم با اوست آگاه شوم
این بار که دلتنگی را بهانه کردم ،فردا را چه کنم ؟
.
در نهان به آنانی دل می بندیم که دوستمان ندارند...
و در آشکار از آنانی که دوستمان دارند غافلیم...
شاید این است دلیل تنهایی مان...پاسخ:
با شک و یقین تهمت بسیار زدند
حلاج شدم ولی به کفرم سوگند
دلتنگ تو بودم که مرا دار زدند . . .
.
پاسخ:دلم بهانه میگیرد نبودنت را
هیچ راهی برای سرکوبش نیست
نه خاطراتت
نه رویایت
نه یادت
تنها
مثل هیزمی که به آتش نهاده ای
می سوزد و می سوزاند
امید دارم
اشک شاید مرهمی براو باشد
بـــــــ*اران
توده ای سلام به سمت شما در حرکت است
و احتمال ریزش بوسه دور از انتظار نیست !
پاسخ:از خدا دیگر هیچ نمیخواهم ، دیگر هیچ آرزویی ندارم ، رویایم را میخواستم که به آن رسیدم
خخخخخخخخخخخخخخخخخ
چند وقت است که هر شب به تو می اندیشم
به نفس های تو در سایه سنگین سکوت
به سخنهای تو با لهجه شیرین سکوت
در فراقت ، غم حصار خنده هایم را شکست / باز هم از انتهای دل صدایت میکنم . . .
.
.
طراح : صـ♥ـدفــ |